*چهارراه حوادث؛ سلسله مقالات روابط تاریخی ایران و روسیه، محمدنادر اخباری، هفته نامه ستاره صبح
*هفته نامه ستاره صبح *شنبه 24 خرداد 1393 *شماره 231
محمدنادر اخباری، پژوهشگر
چهارراه حوادث
قرارداشتن بر میانه دو راه تجاری – سیاسی ابریشم ( چین- اروپا ) و ادویه ( هندوچین – اروپا )، اهمیت ویژهای به ایران بخشیده بود. با آغاز سلطنت صفویان در آغاز سده شانزدهم میلادی –که به وحدت تکهپارههای ایران تیموری، ثبات کشور و امنیت راههای مواصلاتی منجر شد-، تردّد کاروانهای تجاری، سفرای سیاسی و جهانگردان میان اروپا و خاور دور، سیر صعودی یافت.
قدرتهای بزرگ و نیز پادشاهیهای منطقه ای اروپا ، ایران صفوی را دروازهای ایمن و مطمئن برای ورود به خاور دور و آسیای جنوبی یافته بودند. امّا پیش از رسیدن به دروازه طلایی ایران، میبایست از سدّی آهنین به نام عثمانی گذر میکردند. سلاطین عثمانی که اروپاییان را اساسا کافر و هر اروپایی مسیحی را یک خصم بالقوه میپنداشتند، در برابر عبور بازرگانان و نمایندگان سیاسی آنها مانعتراشی میکردند. به طوری که این کاروانها مجبور بودند برای گذر از دریای مرمره و عبور از تنگه بسفر، مبالغ هنگفتی را تحت عناوین رسمی عوارض گمرکی و مالیات و یا به شکل باج به مأموران عثمانی پرداخت نمایند.
در طول مسیر آناتولی به سمت مرزهای ایران نیز در هر توقفگاه میبایست به هرشکل ممکن رضایت حکام ولایات یا رؤسای طوایف محلّی را جلب میکردند. این باجگیریها آنقدر تکرار میشدند که کاروانهای اروپایی پس از ورود به قلمرو ایران، دمی از سر خلاصی از مزاحمت عثمانیان فرو میبردند و بازدمی از سر آسودگی و امنیّت حضور در خاک ایران زمین برمیآوردند.
در مقاطعی که مخاصمه امپراتوری عثمانی با قدرتهای اروپایی- مجارستان، اتریش و پادشاهیهای محلّی جنوا، ونیز و ...- بالا میگرفت، مسیر گذر از عثمانی به سمت ایران به کلّی مسدود میشد و این، به افزایش ناگهانی بهای ادویهجات، تولیدات ابریشمی، دارو، رنگهای طبیعی و گیاهی، سنگهای قیمتی، ظروف سفالی و چینی اعلا و ... در بازارهای اروپا میانجامید.
این موانع بازرگانی به خصومت ناشی از توسعه طلبیهای امپراتوری عثمانی اضافه میشدند و توجه اروپائیان را بیش از پیش به اشتراک منافعشان با ایران به عنوان رقیب و دشمن عثمانی معطوف مینمودند.
اما روسها که سودای دستیابی به آبهای گرم را به خصوص پس از آغاز پادشاهی خاندان رومانف (1613م) در سر داشتند، ایران را مانعی بین خود و خلیج فارس میدیدند. ولی نه روسیه تزاری تا زمان جلوس پتر کبیر بر تخت (1682م)، آنچنان قدرت داشت که به فتح ایران بیاندیشد و نه ایران صفوی تا زمان سقوط شاه سلطان حسین از تخت (1722م)، آن چنان ضعیف بود که توان قوای روس را برای دستیابی به خلیج فارس، فوق قدرت سپاه ایران بداند. افزون بر این، روسیه در دورههای پیاپی در دو جبههی اروپا ( سوئد، اتریش و لهستان ) و عثمانی درگیر بود.
نتیجه این آرایش سیاسی و نظامی روسیه، اروپا، عثمانی و ایران در اوایل سده شانزدهم میلادی، این بود که روابط جدیدی بر اساس توان نظامی، موقعیت جغرافیایی و قدرت اقتصادی بین چهارگوشهی مربع مذکور شکل گرفتند و دیپلماسی هر یک را به تکاپو واداشتند. به طوری که با اعزام سفرا و نمایندگان رسمی خود، در صدد انعقاد یا تجدید پیمانهای ائتلافی با کشورهای همسو و نیز تشویق آنها به شکستن معاهدات قدیمی با رقبا برآمدند.
روسیه میکوشید نظر مساعد ایران را برای اتّحاد بر سر مقابله با عثمانی و دول اروپایی جلب کند. صفویان نیز در چند مورد، برای انجام حملات ایذایی و سرگرم کردن عثمانی، به مسکو پیک فرستادند، امّا پیشنهاد روسیه را برای برخورد با عثمانی و راه بستن بر بازرگانان و نمایندگان اروپا نمیپذیرفتند. کشورهای اروپایی نیز در مقاطعی که قوای عثمانی به رم نزدیک میشدند و مقرّ پاپ را تهدید میکردند، با دستپاچگی ایران را به تحرکات نظامی در مرز با عثمانی ترغیب میکردند که تقریبا در تمامی موارد با پاسخ منفی شاهان صفوی مواجه میشدند. چرا که اساسا شاهان صفوی بر معاهدات و پیمانهای خود با عثمانی پایبند بودند و علیرغم زخمهایی که از سلاطین عثمانی خوردهبودند، یک همسایه هم کیش را فدای منافع غالبا تجاری رابطه با کشورهای اروپایی نمیکردند. ادامه دارد...