محمدنادر اخباری

Mohammad Nader Akhbari

محمدنادر اخباری

Mohammad Nader Akhbari

محمدنادر اخباری

جدای از اصل ماجرای اخیر در شیراز (که شاید بدانید)، با اذعان به برابری تمامی نژادها، اقوام، ملل، متکلمین به زبان ‌های مختلف و ...، تأکید می‌کنم که این تصویر پروفایل، فقط و فقط به محتوای همان اصطلاح و مثل قدیمی فارسی اشاره دارد و به رنگ پوست یا هیچ نژاد یا قومی راجع نیست.
محمدنادر اخباری

*هفته نامه ستاره صبح *شنبه 27 اردیبهشت 1393 *شماره 227

محمدنادر اخباری، پژوهشگر

 

حمله از کریمه و قفقاز، نقشی بر آب

چیکوف، فرستاده تزار روس به دربار شاه عباس، ماهها در قزوین منتظرماند تا سرانجام سلطان جوان صفوی از سفر جنگی‌ بازگشت و سفیر روسیه را به حضور پذیرفت.  شاه عباس که بواسطه قول و قرارهای چیکوف در این ملاقات، به اتحاد با روسیه برای نبرد با عثمانی امیدوار شده بود، سفیری به نام بوداق بیک را برای نهایی کردن وعده‌ها، به همراه واسیل چیکوف به مسکو روانه کرد.

شاه عباس به تزار پیشنهاد کرده بود که آیا حاضر است از راه کریمه (جناح غرب) و از راه قفقاز (جناح شرق) به عثمانی حمله کند.

 دو سفیر از مسیر دریای مازندران به قصد باکو عازم شدند. اما کشتی‌های عثمانی که در آن دوران، در جنوب دریای مازندران جولان می‌دادند، کشتی سفرا را متوقف و غارت کردند. لیکن سفیر ایرانی که با زیرکی، نامه شاه عباس را زیر لباسش پنهان کرده بود، سرانجام موفق شد نامه شاه را در مسکو به تزار برساند. بوریس گودونف، صدراعظم مشهور تزار، مأمور مذاکره با هیأت ایرانی شد.

صدراعظم به سفیر ایران گفت: "امپراتور عثمانی نیز هیأتی  را به مسکو اعزام و تقاضای اتحاد کرده، اما تزار نپذیرفته است".

صدراعظم با همین بهانه و پس از چندین جلسه مذاکره مبهم، پاسخ قطعی مسکو را به زمانی دیگر موکول و هیأت ایرانی را با نامه و هدایایی برای شاه عباس بدرقه کرد. اما شاه عباس که به دلیل تأخیر سفیرانش از پاسخ مثبت تزار نا امید شده بود، در روز 21 مارس 1590 م – نوروز 969 خ – پیمان صلحی را با عثمانی منعقد کرده بود که به پیمان صلح استانبول معروف است. بر اساس این پیمان، توافق شد که تبریز، آذربایجان غربی، ارمنستان، شکی، شیروان، گرجستان، قره‌ باغ و بخشی از لرستان و قلعه نهاوند در تصرف عثمانی باشد، شاهزاده صفوی حیدر میرزا، به عنوان گروگان دردربارعثمانی مقیم گردد و صفویان از بی احترامی به شخصیت‌های مذهبی مورد احترام عثمانی‌ها درست بردارند. 

 

  

 قلمرو صفویان

 

کارت ایران در دست روس‌ها

این برگ از تاریخ نیز گواه دیگری است بر اینکه استفاده از کارت ایران توسط روسیه در بازی های سیاسی جهانی، منحصر به روزگار ما نیست و پیشینه‌ آن به سده‌ها قبل برمی‌گردد. لذا دو مقطع زمانی از این روند دیپلماتیک تاریخی که به تحمیل پیمان تأسف بار استانبول به ایران منتهی گشت را می‌کاویم:

 

1-    انتظار در قزوین:

همزمانی حضور شاه عباس در خراسان برای فرو نشاندن فتنه ازبکان با ورود واسیل چیکوف – سفیر تزار- به قزوین، برای سلطان صفوی امری اجتناب ناپذیر بوده است و در انتظار بلند مدت چیکوف در قزوین برای تسلیم پیام تزار به شاه عباس و در نتیجه تأخیر ابلاغ آن، قصوری متوجه صفویان نیست. چراکه شاه عباس در سال‌های نخستین سلطنتش، پیاپی از شرق و غرب و شمال و جنوب به چالش کشیده می‌شد.

 اما اگر پذیرش یا حتی عدم پذیرش پیشنهاد سلطان محمد خدابنده مبنی بر اتحاد روسیه و ایران برای برخورد با دشمن مشترکشان عثمانی بصورت شفاف و واضح در مسکو به هادی بیک اعلام می‌شد، دیگر نیازی به اعزام واسیل چیکوف به قزوین وجود نداشت.

از سویی، اگر محتوای  پیام تزار برای شاه عباس، محتوایی مشخص و صادقانه بود، سفیرش چیکوف نظر به حساسیت موضوع و ضیق زمان می‌توانست به جای ماهها انتظار در قزوین و در نتیجه اتلاف زمان و تأخیر در ابلاغ پیام، پیک ثانی را از قزوین به شمال خراسان نزد شاه عباس اعزام نماید و شاه را از بلاتکلیفی در خصوص تزلزل مرز‌های شمال غرب آسوده نماید.

از سوی دیگر وقتی تزار در مسکو از غیبت شاه عباس در هنگام ورود سفیرش به قزوین مطلع شد می‌توانست در عوض تعلل، سفیر یا پیک دومی را از کوتاهترین مسیر موجود که همان مسیر میان گذر دریای مازندران – ترانس کاسپین – بود، به شمل خراسان اعزام کند و پیامش را به شاه عباس برساند.

 

2-    کشتن زمان در مسکو:

اینکه عثمانیان در قامت راهزنان دریایی، راه را بر کشتی حامل سفرای شاه عباس در دریای مازندران بستند نیز قابل اجتناب نبوده است. اما به هرروی بوداق بیک، سفیر زیرک ایران به رغم تحمل مشقات بسیار سر آخر توانسته بود نامه سلطان را به مسکو برساند. این بوریس گودونف صدراعظم بود که موزیانه با اطاله مذاکرات، آن هم بدون سرانجامی قطعی و مشخص، زمان را به سود روسیه و بویژه عثمانی و به زیان ایران تلف کرد و به جای نامه‌ای متقن با مهر اتحاد تزار، برای شاه ایران هدیه فرستاد. آنچنانکه شاه عباس، سرخورده از روسیه، وادار به پذیرش غم بار شرایط پیمان استانبول شد.

به هر حال آن گونه که تاریخ روایت می‌کند، مقصر انعقاد پیمان استانبول هرکه بود، شاه عباس کبیر نبود.

 انعقاد این پیمان، محصول زمانه آشفته‌ای بود که درآن شاه عباس بر تخت نشست... و البته روسیه نیز چونانکه دوست می‌نمود، چون دوست عمل نکرد.   ادامه دارد...