محمدنادر اخباری

Mohammad Nader Akhbari

محمدنادر اخباری

Mohammad Nader Akhbari

محمدنادر اخباری

جدای از اصل ماجرای اخیر در شیراز (که شاید بدانید)، با اذعان به برابری تمامی نژادها، اقوام، ملل، متکلمین به زبان ‌های مختلف و ...، تأکید می‌کنم که این تصویر پروفایل، فقط و فقط به محتوای همان اصطلاح و مثل قدیمی فارسی اشاره دارد و به رنگ پوست یا هیچ نژاد یا قومی راجع نیست.
محمدنادر اخباری

*هفته نامه ستاره صبح *شنبه ۱۴ تیر ۱۳۹۳ *شماره ۲۳۴

محمد نادر اخباری، روزنامه نگار و پژوهشگر
 
 
غزل و مبانی سلبی و ایجابی تحول
 
 
وجه قالبی غزل
در اغلب تعاریف خشک آکادمیک، وجه قالبی غزل مقدم بر وجه موضوعی آن مطرح می‌گردد. گویا مختصات قالبی غزل است که بیشتر ثقل هویت آن را بر دوش می‌کشد. چنانکه اگر مفاهیمی که سنخیتی با غزل ندارند، بر‌خلاف تعاریف کلاسیک در این قالب سروده شوند، محصول به هر روی غزل است. اما آنگاه که حتی مفاهیم تغزّلی ناب در قالبی دیگر سروده شوند، ماحصل هر چه باشد دیگر غزل نیست.
نمونه‌های این دو قالب‌ریزی متضاد کم نیستند. از سویی حافظ، شاه شجاع و شاه منصور را –به جای برگزیدن قالب ستایشگر قصیده- در غزل‌هایش می‌ستاید و از نظر کارکرد مضمونی، به عنصری و فرخی پهلو می‌زند و از دیگر سوی، نظامی گنجوی نهایت مفاهیم تغزّلی‌اش را به جای چهارچوب غزل، در قالب مثنوی می‌سراید که منظومه خسرو و شیرین از خمسه، حدّ غایی آن است (و نیز مولانا جلال الدین که عاشقانه‌های عارفانه خود را به جای غزل، در مثنوی‌اش سروده، قالبی که بواسطه سهولت سرایش نسبت به غزل، محمل مضامین متنوع و ساده‌تری نظیر نکته، حکایت، حماسه، پند و اندرز و ... است).
وزن و قافیه اجزای لاینفک غزل بوده و هستند و اگر هر دو یا یکی از آنها از شعری که قرار است غزل باشد حذف یا کمرنگ گردند، نتیجه غزل نخواهد بود.
   -اگر منظور از ابزارهای فنی قالب غزل، اوزان مخصوص و رعایت خصوصیات عروض و بدیع و قافیه است، این ابزارها تا غزل در جهان هست باید رعایت شوند. ( فریدون مشیری)
 اما محدودیت‌هایی که وجه قالبی غزل بر شاعر تحمیل می‌کند، با تنوع و تکثر زوایای زندگی در روزگار نوین بیشتر احساس می‌شوند. وزن و قافیه هم که اصلی‌ترین عناصر وجه قالبی غزل هستند- و البته غزل ناب، کشش و آهنگ خود را مدیون همین وزن و قافیه است-، در روزگار ما به بندهایی بر بال پرواز اندیشه شاعر بدل شده‌اند.
  -اما قالب غزل قیودی را به شعر تحمیل می‌کند که ناگزیر به حکم ضرورت وزن و قافیه، صرف نکته‌هایی می‌شود که منظور گوینده نبوده است (پرویز ناتل خانلری)
و در این بین قافیه تا آنجا بر نیما تنگ می‌آید که آن را "شیطان پیر" می‌خواند و خانلری نیز با تایید استیلای قافیه بر ذهن و ذوق شاعر، گریز از آن را امر ساده‌ای نمی‌داند و معتقد است تنها با فدا کردن معانی می‌توان با این شیطان کنار آمد.
از طرف دیگر چرخ واژگان غزل کهن، طی سده‌ها گشته و گشته و بواسطه همین چرخه‌ی تکرار، فرسوده شده وکارایی خود را در حیطه بیان از دست داده است. بگونه‌ای که دایره این واژگان برای غزل‌سرای امروز ، ضیق و محدود می‌نماید و شاعر در کفایت واژه‌ها و در رسایی غزل به سبک کهن ، تردید دارد.
  -در غزل قدیم دسته‌ی معدودی از امور را زیبا و شاعرانه می‌پنداشتند، به طریقی که می‌توان فهرستی از آنها که چندان دراز نخواهد شد ترتیب داد: شمع و پروانه، گل و بلبل، می و جام، سرو و صنوبر...، سوز هجر و شوق وصل و جور رقیب و... (خانلری)
و البته که وصف هر چند شاعرانه‌ی زندگی امروز با شمع و پروانه و گل و بلبل، چشم بستن بر واقعیت انسان معاصر و طبیعت پیرامون اوست و جز اصرار بر غزل سرایی در انزوا و کنج ویرانه‌های بر جای مانده از قصر باشکوه غزل سعدی و حافظ و... چیز دیگری نیست.
  -آیا شاعری که امروز زندگی می‌کند و وسایل زیادی را می‌شناسد ، می‌تواند خود را خفه و کور نگه داشته فقط به چند نمونه غزل اکتفا کند؟ (نیما یوشیج)
بدیهی است که نیّت نیما از عبارت  "چند نمونه غزل"، نه محدودیت تعداد غزل‌های کهن که محدودیت دامنه‌ی واژگان، عبارات و اصطلاحات برای الگو‌برداری توسط شاعران امروز است، چرا که نیما در ابتدای کلام، از  زندگی امروز  و  وجود وسایل زیاد  سخن می‌گوید که طبعا به دوران نوین اشاره دارند.
  -در غزل هیچ چیز از کاروان تند‌تر نمی‌رود، ماشین در محدوده غزل راه ندارد و در آنجا آخرین وسیله نقلیه کجاوه و محمل است! (احمد شاملو)
  -کلمات غزل، کلمات خاص و دستچین شده و آزموده بود و در آن جز وصف یار و دلبریهای او حرفی نبود. اما آیا شما می‌توانید با کلمات لطیف و نازک، از دست اره شده و زیر ماشین مانده یک کارگر صحبت کنید؟ ( نصرت رحمانی)
البته شاید رحمانی اندکی زیاده‌روی کرده‌باشد. این انتقاد رادیکال او بر کلیّت شعر معاصر روا و پذیرفتنی است، اما نه در باب غزل. چرا که اساسا قرار نبوده آلام یک کارگر بخت برگشته دست‌بریده در قالب غزل وصف شود (و قرار هم نیست)، چه در غزل سنتی باشد و چه در قالب مدرنیزه ای از آن.
 
اندیشه و محتوا
از آغازین کوشش‌های جدّی و مؤفق در جهت احیای غزل از طریق سنتز فرم‌های جدید، بیش از نیم قرن می‌گذرد.
با وجود تحولات قالبی از جمله تغییر در فواصل بین قافیه‌ها، شکستن مکرر هجاها، وارد ساختن مصراع‌های منفرد ( تک‌مصرع‌ها)، آزمودن همزمان اوزان مختلف و ... و پس از همه‌ی تلاشهایی که با هدف بروزرسانی قالب غزل صورت گرفته‌اند –و طبعا راه را بر بهانه قرار دادن جبر وزن و تنگنای قافیه بسته‌اند- ، آنچه امروز مورد انتقاد است محتوای غزل‌هاست.
انتقادات شعرای بزرگ روزگار ما در این خصوص، وجوه مشترک بسیاری دارند:
  -مشکل غزل امروز نه قالب است و نه زبان و نه تصویر. به اعتقاد من مشکل واقعی شاعر این است که باید بداند چگونه حرفی دارد که می‌خواهد یا باید حتما در قالب غزل بگوید و نه در قالبی دیگر(مشیری).
  -مشکل غزل امروز نه به زبان مربوط است و نه به فن و نه به تصویر، حقیقت این است که زیربنای عاطفی غزل در این زمان از میان رفته می‌نماید. (مفتون امینی)
-چیزی که در یک شعر مطرح است فرم و قالبش نیست، محتوایش‌است. (فروغ فرخزاد)
و از این میان، شاملو تا آنجا پیش می‌رود که همچون همیشه‌اش، بی‌پروا، براصل غزل در این روزگار حکم ابطال می‌زند.
  - غزل شعر زمان ما نیست. این حکم اول ماست، و حکم آخر نیز.
  - من اگر می‌گویم غزل شعر روزگار ما نیست یا در روزگار ما دیگر عمر غزل به سر آمده است، سر آن ندارم که چیز دیگری را جانشین آن کنم... (شاملو)،
بدین گونه شاملو حتی به‌روز‌شده‌ی غزل را نیز به عنوان یک جانشین خلف نمی‌پذیرد و اساسا تاریخ ظرف را صرف نظر از کیفیت مظروف، منقضی می‌داند.
او اما در جایی دیگر و با رویکردی متفاوت با نظرات قبلی‌اش، نیّت نقد خود بر غزل ‌را،  ما یحتوی غزل  اعلام می‌کند و نه  فرم و شکل غزل.
در عین حال غزل‌سرایان بسیاری به ابداعات و ابتکاراتی در محتوای غزل دست زدند و البته جهد سیمین بهبهانی بسیار عمیق، تأثیر‌گذار و ماندگار بوده است.
  -نوآوری با حفظ قالب سنتی خصوصیت کلام من ‌‌است. (سیمین بهبهانی)
وی که در آغاز فقط آزاد و نیمه‌آزاد می‌سرود، نهایتا به ابداع در غزل دست زد و بیش از چهار دهه از عمر ثمر‌بخشش -که بلند باد- را با نوآوری در قالب و محتوا و بیان مضامین اجتماعی در قالب غزل سپری کرد.
او تلاش خود در جهت تجدید حیات غزل را  "رستاخیزی در غزل فارسی"  معرفی می‌کند.
 
کلام آخر
پیدایش یک گونه جدید شعری، خواه از جنس نوزایی باشد خواه نوترکیبی، نشانه ورود مفاهیم نوین در بستر زمان است.
تقسیم‌بندی غزل به سنتی و مدرن، بیش از آنکه یک رده‌بندی کرونولوژیک و طولی باشد، یک تقسیم‌بندی عرضی و کیفی است.
گونه‌ی غزل مدرن یا امروزین زمانی ظهور یافت که حداقل نشانه‌های مدرنیته (دست کم در ابتدایی‌ترین و وارداتی ترین اشکال) در حوزه‌های مختلف زندگی ما تثبیت شده‌بودند.
وجود این پارامترهای حداقلی کافی بود تا هم واژگان غزل کهن و الزام به رعایت اصول وزن و عروض، شاعر را در مضیقه قرار دهند و هم شاعر و مخاطب، تعابیر کلی‌نگرانه غزل سنتی را نارسا ببینند.
نتیجه اینکه غزل‌سرایان نوگرا، جرأت برون رفت از مرزهای غزل کهن را پیدا کردند و نهال نوین غزل امروز را در خاک غنی شعر پارسی نشاندند.